جدول جو
جدول جو

معنی میراث گذار - جستجوی لغت در جدول جو

میراث گذار(دَ)
ارث گذار. میراث گذارنده. که مال یاملک از خود به مرده ریگ گذارد. رجوع به میراث شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میراث خوار
تصویر میراث خوار
کسی که مالی از مرده به ارث می برد، میراث خور
فرهنگ فارسی عمید
(دِ رَ)
میراث خوارنده. میراث خورنده. میراث خواره. میراث بر. ارث برنده. ارث بر. آنکه از میراث اقوام متوفای خود بهره برد. (از یادداشت مؤلف). آنکه بعد از متوفی مستحق وراثت او باشد. (آنندراج). مولی. (ترجمان القرآن جرجانی) : کلاله، میراث خوارجز پدر و مادر و فرزندان. (ترجمان القرآن جرجانی).
با تو فردا چه بماند جز دریغ
چون برد میراث خوار آنچت که هند.
ناصرخسرو.
میراث خوار خسرو غازیست ملک را
میراث را نماند میراث خوار خوار.
سوزنی.
توانگر که میراث خواری نداشت
بر آتشکده مال خود را گذاشت.
نظامی.
به مال غره چه باشی که یک دو روزی چند
همه نصیبۀ میراث خوار خواهد بود.
سعدی.
... اول مالی که او را هیچ میراث خوار نبود. (رسالۀ مالیات و خراج خواجه نصیر).
بقا را از آن است دل برقرار
که دارد بسان تو میراث خوار.
ظهوری.
- امثال:
میراث خوار بهتر از چشته خوار است. (امثال و حکم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دَ شِ)
میراث گیرنده، میراث ستان، ارث بر، وارث:
میراث گیر کم خرد آید به جستجوی
بس گفتگوی بر سر باغ و دکان شود،
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دَ پَ)
میراث دارنده، ارث بر، میراث خوار، وارث:
شنیدم ز میراث دار محمد
سخنهای چون انگبین محمد،
ناصرخسرو،
و رجوع به میراث خوار شود
لغت نامه دهخدا
رخن خوار آنکه از میراث اقوام متوفای خود بهره مند شود: ... (اول مالی که او راهیچ میراث خوار نبود)
فرهنگ لغت هوشیار
میراث بر، وارث
فرهنگ واژه مترادف متضاد